مریم مبارکی کیست؟ ویکی پدیا
زندگی نامه Maryam Mobaraki مدرس توسعه فردی و مربی زبان بدن
مریم در پاییز سال ۱۳۷۲ در خانوادهای اهل فرهنگ و هنر، ساعت 9 صبح متولد شد. او فرزند آخر خانواده بود و دو خواهر و یک برادر بزرگتر از خود داشت. او به غیر از خود، 2 خواهر و یک برادر دارد. معمولاً آنهایی که ته تغاری هستند، خیلی لوس، ضعیف، پرتوقع و وابسته خانواده می باشند که خود او هم، این موضوع را قبول می کند.
او دوران ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در مشهد سپری کرد اما از آنجایی که در یک شهر دور از فامیل زندگی می کردند، یکی از خاطرات شیرین کودکیش این است که وقتی قرار بود برای دیدن اقوامشان به شهر دیگری مسافرت کنند، از خوشحالی سر از پا نمی شناخت. مریم از همان ابتدا توانایی ایجاد ارتباطات خوب با دیگران را داشت و معمولاً با اقوام و بچه های کوچک فامیل سریع اخت می شد. همیشه این موضوع به او حس و حال خوبی می داد اما برادر و خواهرانش چنین حسی نداشتند.
خاطرات تلخ دوران کودکی مریم مبارکی از زبان خودش
وقتی مریم 10 یا 11 ساله بود (تقریبا سال 1383) پدرش همه خانواده را در یک اتاق جمع کرد و گفت که مادرشان با بیماری دیابت دست و پنجه نرم می کند. او در اینباره می گوید: “من در دورانی این خبر را شنیدم که واقعاً هضم چنین اطلاعاتی برایم بسیار سخت بود! در سنی بودم که آمادگی پذیرش مشکلات بزرگسالان را نداشتم، البته مواجهه با این نوع چالش ها برای همه افراد در این سنین، یک چیز عجیب و غریب است.
این جریان نقطه عطفی در زندگی ام شد. فکر می کردم دنیا هیچوقت خوب نمی شود و این مدلی خواهد ماند. تنها دلیل این نوع طرز تفکر، وابستگی بیش از حد به مادرم بود که تا به امروز هم آن وابستگی ادامه دارد.
با اینکه من با مسافرت به شهرهای دیگر که اقوام مان در آنجا بودند، خوشحال می شدم اما این روند همیشه پایدار نبود! تنها اتفاقی که باعث میشد از حال و هوای ناراحتی بیماری مادرم بیرون بیایم، این بود که با بچه های مدرسه هر روز ساعت 5 بعدازظهر قرار می گذاشتیم و با دوچرخه هایمان بیرون رفته و چند ساعتی در پارک های اطراف دور می زدیم. نتیجه قرار گرفتن در فضای جدید و انجام یکسری تفریحات کودکانه این شد که از حال و هوای دلگیر آن روزها بیرون آمدم و تمایلم به مسافرت کم شد.
یکی از زجرآورترین سال ها در دوران تحصیلی ام، ثبت نام در مدرسه ای بود که مادرم یکی از معلمان آنجا بود! با اینکه دانش آموزی سخت کوش و تلاشگر بودم اما خیلی ها دستاوردهای من را به خاطر مادرم می دانستند، برای همین مجبور شدم که مدرسه ام را عوض کنم.
در دوران تحصیل، آن چیزی که بیشتر از همه آزارم داد، جابه جایی متداوم خانه مان بود! هر باری که محل سکونت مان عوض می شد، مدرسه هم عوض می شد و من بایستی دوستان خود را تغییر می دادم و این موضوع واقعاً برایم سخت بود. معمولاً ما باید با تغییرات سازگار شویم و تجارب ارزشمندی از آنها کسب کنیم، تغییر چیز خوبی است اما در روی دیگر سکه، باعث تزلزل و ناامنی می شود. اگر بتوانم به آن روزها برگردم، پدر و مادرم را متقاعد می کنم که کمی ثبات داشته و فقط یکجا ساکن شوند تا بتوانم با افراد آن ساختمان، کوچه و مدرسه، ارتباطات پایداری ایجاد کنم و دوستی ها و روابطم را حفظ نمایم»
از تجربی به دامپزشکی؛ سفری اجباری یا مسیری اکتشافی؟
رشته تحصیلی مریم مبارکی در دبیرستان تجربی بود زیرا مادرش دوست داشت فرزندانش سمت رشته های پزشکی بروند. مادر مریم آرزوی پزشک شدن را داشت اما به خاطر محدودیت های خانوادگی، دبیر جغرافیا شده بود!
او در اینباره توضیح می دهد: “با اینکه من رشته تجربی را از روی علاقه انتخاب کردم اما این علاقه از آنجایی شکل گرفته بود که فکر می کردم مادرم با آن حالش خوب می شود. الان هم علاقه دارم ولی آن علاقه ذاتی ناب و خالص نیست بلکه چیزیست که برایم القا شده است. امروز وقتی به افراد مشاوره می دهم یا با دانشجوهای دوره هایم صحبت می کنم، به آنها می گویم که حواستان را جمع کنید، به این موضوع آگاه باشید که وقتی علاقه ای در درون شما شکل می گیرد، ناشی از تأیید و تشویق دیگران به خصوص آدم های تاثیرگذار زندگی تان نباشد و واقعاً خودتان را بسنجید که با آن شغل و رشته چند چند هستید.”
مریم مبارکی درباره رشته دامپزشکی که در آن تحصیل می کرد، می گوید: “من شاگرد اول دانشگاه بین ورودی های آن دوره بودم و واقعاً در رشته دامپزشکی حالم خوب بود و حیوانات را دوست داشتم. از همان دوران دانشگاه، حس و حال تولید محتوا در من وجود داشت؛ یعنی بیشتر از اینکه بنشینم جزوه بنویسم یا کار تحقیقاتی انجام بدهم، دلم می خواست تولید محتوای آموزشی انجام دهم. در دوره ای که دانشجو بودم، یکسری کلیپ ها آماده کردم که صدایم روی آن ضبط شده بود؛ به عنوان مثال آناتومی اجزای بدن اسب را توضیح می دادم و یا استخوان های بدن سگ را کاملاً برای همکلاسی هایم تشریح می کردم تا موقع امتحان از آنها استفاده کنند”
- جالب است بدانید او بعد از دکتری دامپزشکی، تصمیم گرفت تخصص بخواند. واقعیت این بود که دوست نداشت در یک کلینیک بنشیند و منتظر بماند که به مطبش سگ، گربه یا پرنده ای بیاورند تا واکسن یا درمانی روی آنها انجام بدهد. به زبان خودمانی، این فضایی نبود که حالش با آن خوب باشد! بنابراین به پیشنهاد اعضای خانواده تصمیم گرفت که تخصص بخواند؛ این امر باعث پیشرفت چند برابریش شد، خیلی داده ها به معلوماتش افزود و حتی توانست زبان انگلیسی خود را بهبود بخشد.
مریم توانست در تخصصی که آرزویش را داشت، رتبه 8 کشوری را کسب کند اما فقط 3 نفر در کشور انتخاب می شدند و رتبه او باید زیر 5 می شد تا بتواند در آن تخصص تحصیل کند. از نظر مریم اصلاً رقابت عادلانه ای نیست که فقط رتبه 1، 2 یا 3 باشی تا بتوانی به هدفت برسی… در حالی که کل زندگیت را برای آن گذاشته ای!
در نهایت به این درک رسید که نباید در این مسیر تلاش کند و تصمیم گرفت مدتی استراحت کرده، کتاب بخواند و در دوره های آموزشی شرکت کند تا خستگی 7 ساله دوران دکتری دامپزشکی از تنش بیرون رود و انرژی اش بازیابی شود. وقتی شروع به خواندن برخی کتاب ها کرد و وارد یکسری دوره ها و فضاهای انگیزشی شد، به این نتیجه رسید که چقدر به علوم انسانی و مباحثی همچون روانشناسی و نوروساینس علاقه دارد و اینها همان چیزی هستند که سالها در وجودش بوده و رفته رفته از این مسئله بیشتر مطمئن تر شد.
از طرفی می ترسید چون دایره امنش دامپزشکی بود، جایی که مدرک و اعتبار دارد و او را از آن طریق می شناسند. نکته جالب اینجاست که حتی الان هم از فامیل ها به او زنگ می زنند و درباره نحوه نگهداری حیوان خانگی شان، سوال بپرسند. موضوع تغییر شغل او برای همه نزدیکانش شکه کننده بود زیرا شاگرد زرنگ فامیل یک دفعه حوزه تخصصی اش را عوض کرده و میخواست وارد صنعت آموزش شود!
ورود مریم مبارکی به دنیای آموزش و چالشهای پیش رو
در بسیاری از اوقات مسیر ترک یک شغل و حرکت به سمت شغل ایده آل اینگونه است: یک ذره جلو میروی و برمیگردی و دوباره این عمل را تکرار میکنی! رابطه آدم با شغلش بیشتر شبیه رابطه یک آدم با شریک عاطفی اش است، همانطور که در یک شغل ایده آل یکسری ویژگی های بد هم می بینید و باید تحمل کنید، در شریک عاطفی هم همینگونه می باشد، یکسری موضوعاتی را می بینید که باید تحمل کنید ولی آخر روز که می شود، دوباره همان شغل و شریک عاطفی را با همان شرایط شان می خواهید.
موضوع بعدی که این دو موضوع را شبیه به هم می کند این است که وقتی می خواهید از یک رابطه ای بیرون بیایید، تقریباً شبیه ترک یک شغل است، ممکن است خطاهایی داشته باشید و دوباره سمت آن برگردید که برای مریم هم همین اتفاق افتاد! در فضای آموزش شروع به کار کرده بود، تولید محتوا می کرد و مخاطب خاص خودش را داشت اما چون هنوز به آن درآمدی که می خواست نمی رسید، سمت دامپزشکی می رفت تا کسب درآمد کند و بتواند در بخش دیگر سرمایه گذاری نماید.
-
جرقه تغییر و تحول در زندگی مریم
کار به جایی رسیده بود که مریم مبارکی برای استخدامی، در سایت ایران تلنت (IranTalent) رزومه پر کرد! حدود 20 روز بعد از آن، شرکتی با او تماس گرفت تا به عنوان medical representative (شخصی که داروها را به دکترهای معروف شهر پرزنت می کند تا آن داروها را تجویز کنند و از این طریق فروش شرکت بالا برود) در آنجا مشغول به کار شود.
با اینکه او صاحب مهارت هایی همچون فن بیان و زبان بدن در کار بود و می توانست به خوبی متقاعدسازی انجام دهد و اعتمادبنفس فروش حرفه ای را داشت اما وقتی این کار را انجام می داد، باز حس می کرد که حالش خوب نیست و به نوعی برایش انجام وظیفه بود. حسش دقیقاً مثل افرادی بود که چیزی را می فروشند که اعتقادی به آن ندارند و یا حس و حالش همانند پزشکی بود که به واسطه یک پرزنت بیاید چیزی را برای بیمارانش نسخه پیچی کند که هیچ فایده ای ندارد!
او در اینباره توضیح می دهد: “از ته وجودم این کار را غیراخلاقی می دانستم و با آن حال نمی کردم، بنابراین بعد از 1 ماه با حقوق 3.800.000 تومان از این شغل استعفا دادم.
بعد از این جریان، از فعالیت در حوزه دامپزشکی به کل ناامید شدم زیرا نه در آن زمانی که در کلینیک نشسته بودم و حیوانات را معالجه می کردم و نه در آن زمانی که برای فروش محصولات یک شرکت تلاش می کردم، حالم هیچوقت خوب نبود.
تنها یک حق انتخاب داشتم و آن هم موفقیت در حوزه آموزش بود که بسیار به آن علاقمند بودم. اینسری دیالوگ مغزم از عبارت «چرا نتوانم؟» به «چگونه بتوانم؟» تغییر کرده بود. دقیقاً از این جرقه به بعد، فعالیتم به طرز جنگجویانه ای در حوزه آموزش شروع شد.”
آغاز تولید محتوا و خلق اولین دوره آموزشی
بنابراین مریم مبارکی شروع به مطالعه کرد و در دوره های آموزشی مختلف داخل و خارج از ایران شرکت نمود! او مقالاتی را مطالعه می کرد که در حیطه ارتباطات و توسعه فردی بودند تا بتواند این راز را کشف کند که یک فرد چگونه می تواند یک انسان کاریزماتیک تر، قدرتمندتر و تأثیرگذارتر شود.
روال کاری او این بود که هم یاد می گرفت و هم یاد می داد و در ابتدای کار به درآمد کم اکتفا می کرد. به طور مداوم تولید محتوا می نمود و بخاطر دلی کار کردنش، حالت رسالت طوری برایش داشت و جنبه مالی کارش را نمی دید که مخاطب چقدر محتواهای او را دوست دارد.
رفته رفته که ویدیوهای بیشتری منتشر می کرد، بازدیدکنندگان وبسایتش هم به طور مداوم افزایش می یافت. این اتفاقات باعث تشویق شدن او برای ادامه مسیر و همچنین دل کندن کامل از رشته تحصیلی اش شد.
او اولین دوره آموزشی خود را با بهره گرفتن از تمام اطلاعاتی که بدست آورده و تکنیک هایی که اجرایی کرده بود، تولید کرد تا افراد بتوانند با اطلاعات این دوره، با اعتماد به نفس جلوی دوربین بیایند، به راحتی صحبت کنند، مطالعه مفید داشته باشند و بدانند که به چه طریقی می توانند تولیدمحتوا کرده و در نهایت آن را به چه روشی ارائه بدهند که تأثیرگذار باشد. یعنی با این دوره، هر فرد می تواند به عنوان یک انسان، اثر محتوایی خلق کند که خودش به سبک و خلاقیت خودش ایجاد کرده است.
دوره های آموزشی او معمولاً به صورت غیرحضوری و آنلاین برگزار می شود که درآمد فعلی اش هم دقیقاً از همین راه بدست می آید. در حالت کلی او به آدم هایی که دوست دارند شبیه خودش باشند، کمک می کند تا مهارت ارتباطی، فن بیان و توسعه فردی خود را بهبود بخشند.
- بزرگترین چالشی که مریم مبارکی در این سالها با آن دست و پنجه نرم کرده، بحث درون گرا بودنش است!
او در اینباره می گوید: “موقعی که می خواهیم بدانیم به چیزی علاقه داریم یا نه؟ گاهی وقت ها باید قشنگ موضوعات را ریش ریش کنیم تا بدانیم که هر ریشه به کجا می رود و مثلاً من چرا این کار را دوست دارم!؟ کدام بخش از کار، حال من را خوب می کند؟
من خودم بخش هایی همانند مطالعه و تحقیق، تولید محتوا و همچنین نحوه ارائه خلاقانه را خیلی دوست دارم، اما آن بخش برون گرایانه یعنی ارائه، یک مقدار انرژی ام را می گیرد. قبلاً وقتی با این انرژی کم جلوی دوربین می رفتم، با خود می گفتم که خدایا چرا من این حس و حال را دارم، گاهی فکر می کردم که این کار هم مناسب برای من نیست، باید استعدادم را جای دیگری کشف کنم! اما واقعیت این بود که من درون گرا بودم.
درونگرا بودنم را زمانی که کتاب های خودشناسی، خود مدیریتی و شخصیت شناسی مطالعه می کردم متوجه شدم. به محض رسیدن به این آگاهی و فهم اینکه مشکل از کجاست، سعی در کشف این موضوع داشتم که چگونه باید خودم را بازیابی انرژی کنم. از این رو شروع به تقویت شخصیت و مهارت هایم کردم تا بتوانم در تعامل با آدم ها بسیار اوکی باشم.
نکته مهمی که وجود دارد، این است که وقتی خودآگاهی پیدا کنیم، قلق کار دست مان می آید! من معمولاً در تعامل با آدم ها، چه در لایو و چه در کارگاه ها نمی توانستم برون گرایانه عمل کنم و زود خسته می شدم و نیاز به استراحت زیاد داشتم که دقیقاً به درونگرا بودنم مربوط می شد. اما این مشکل با شناخت خودم، تا حد زیادی حل شده است.
خیلی وقت ها ما خودمان را توجیه می کنیم که مناسب کاری نیستیم، با اینکه شاید این طرز نگاه واقعی باشد ولی باید آنقدر خودمان را به صورت جزئی، تجزیه، تحلیل و آنالیز نماییم که بالاخره قلق کارها دستمان بیاید و مسیر مخصوص خودمان را پیدا کنیم.
خوب است این جمله را هم به دوستان یادآوری کنم که طبق آخرین تعریف یونسکو، سواد یعنی اطلاعاتی که شما با آن بتوانید زندگی تان را تغییر بدهید. پس آدمی که نتواند با اطلاعاتش، زندگی اش را تغییر و بهبود بدهد، آدم بی سوادی تلقی می شود، هر چند مطالعه هم کرده باشد.
باید به این مسئله هم واقف باشید که ما به چیزی علاقمند می شویم که در آن خوب باشیم و توسط دیگران تأیید شویم! اگر تأییدی نداشته باشید، فکر می کنید که در کارتان استعدادی هم ندارید؛ در حالی که اگر تمرین کنید، مهارت لازم را یاد بگیرید و آن را درون خود شکل بدهید، نتیجه این می شود که به آن موضوع علاقمند می شوید.
من عاشق خلق اثر محتوایی در این دنیا هستم و دوست دارم چیزی را که محصول عصاره ذهنی خودم و ناشی از مطالعه کردن هایم است، به بقیه ارائه کنم و تأثیری مثبت بر روی آنها بگذارم.”
-
مثل بادکنک باشید!
یکی از باورهای محدود کننده و مخرب این است که فکر کنیم در همان شغل یا رشته ای که از همان ابتدا با ما بوده، بایستی ادامه دهیم. این باور به سختی در من ریشه کن شد و حدود 5 سال زمان برد تا بتوانم از تخصص قبلی ام دل بکنم. در اینجا خطایی به نام مالکیت وجود داشت یعنی اینکه ما خودمان را به کارهایی که قبلاً انجام داده ایم، گره می زنیم.
من حتی همین حالا هم نمی خواهم خودم را مریم مبارکی که مدرس فن بیان و مهارت های ارتباطی و توسعه فردی است، ببینم! من کسی هستم که 5 سال در این زمینه کار کردم اما ممکن است یکسال دیگر دوست داشته باشم در یک حیطه دیگری فعالیت کنم. داشتن این باور سازنده که من یکجا قفل نبوده و فیکس نیستم، خیلی کمکم کرده تا رشد کنم و هیچوقت خودم را متصل و وابسته به یک چیز خاص نبینم.
این جمله را از من به یادگار داشته باشید: ما دقیقاً باید شبیه یک بادکنک باشیم، بادکنکی که رها شدنی است و متصل به جایی نیست و حتی کنترل هم نمی شود.
دوره های آموزشی سایت مریم مبارکی
یکی از باورهای تحسین برانگیز خانم مبارکی این است که ایشان هیچوقت محصول آموزشی تولید نمی کند، مگر اینکه بداند واقعاً بر روی مخاطب تأثیرگذار خواهد بود. دوره های آموزشی ایشان در سایت عبارتند از:
- دوره آموزشی اولویت
- دوره آموزشی اعتماد به نفس صحبت در جمع
- دوره آموزشی اتیکت و اداب معاشرت
- دوره آموزشی تکنیک های جذابیت کلام
- دوره آموزشی ثروت سازی با کلام
- دوره آموزشی موفقیت کلامی
- دوره آموزشی زبان بدن
- دوره آموزشی ساختار استاندارد محتوا
- مینی دوره جادوی جذابیت
- دوره آموزشی نقشه ذهنی در سخنرانی
- دوره آموزشی هوش کلامی
بخشی از فعالیتهای مریم مبارکی به عنوان مدرس توسعهی فردی:
- نویسندهی کتاب مطالعه در حد بنز
- محقق و سخنران در زمینه مهارتهای ارتباطی
- برگزارکنندهی دورههای فن بیان و زبان بدن
- مشاور و مربی فن بیان و زبان بدن بسیاری از یوتیوبرها و اینستاگرامرها
- همکاری و سخنرانی در مجموعههای آموزشی بزرگی مثل محمدپیام بهرامپور (بیشتر از یک)، ماهان تیموری، تاک تیک، شادابشو، دانشو و…
برخی از اعتقادت و تفکرات مریم مبارکی:
- رسالت من در زندگی شغلیام این است که به افراد کمک کنم، خودباوری داشته و تأثیرگذاری خودشان را در جمعها و در ارتباطات شان افزایش بدهند و فردی الهام بخش و کاریزماتیک باشند.
- ایستا و ثابت نباشید! فکر نکنید شغل، روابط، خانواده، عزیزان و هر چیزی که ما در زندگی مان داریم؛ قرار است اینگونه ثابت بمانند! نه اینطور نیست، اینها قابل رشد هستند.
- باورهایتان را برای زندگی کردن بزرگ تر کرده و به این فکر کنید که اگر روزی فقط یک درصد بهتر شوید، در این صورت بعد از 1 سال تبدیل به کسی می شوید که 37 برابر بهتر از امرزوتان است.
- سعی کنید با یاد گرفتن مهارت های جدید، آنقدر خودتان را توسعه دهید که چالش های این دنیا که همیشه وجود داشته و خواهد داشت، برایتان راحت تر باشد و بتوانید در هر شرایطی رشد کنید.
- نباید به هیچ عنوان خودتان را سرزنش و قضاوت کنید و حتی نباید اجازه بدهید دیگران شما را قضاوت کنند، در این صورت می توانید حال خودتان را خوب کنید.
- اگر بخواهم مجدداً کاری را شروع کنم، احتمالاً انتخابم همین موارد خواهد بود، پس به همین خاطر مسئولیت تمامی کارهایم را بر عهده می گیرم. این بهترین دیدگاهی است که نه به خودتان و نه به بقیه آسیب می زند.
- این لحظه همان گونه است که باید باشد.
مصاحبه با مریم مبارکی | پاسخ به 5 سوال متداول
1- تعریف مریم مبارکی از زندگی و خوشحالی چیست؟
اینکهحالت با خودت، شغلت، ارزش ها و ارتباطاتت خوب باشد.
2- مریم مبارکی تا کنون عاشق شده است؟
او در این مورد می گوید: “به عشق اعتقادی ندارم زیرا فکر می کنم عشق در کاربرد جاری و رایجش در جامعه، یک جور مریضی است و من به انتخاب های آگاهانه و عاشقانه شریک عاطفی معتقدم.”
3-بزرگترین ترس مریم مبارکی چیست؟
ترس از دست دادن عزیزان
4- نقاط عطف زندگی مریم مبارکی چه چیزهایی است؟
مریم می گوید نقطه عطف زندگی ام را در سال 1397 یافتم؛ فهمیدم که به جای غر زدن باید بلند شوم و کار مفیدی انجام دهم.
5- آیا ازدواج و مسئولیت زندگی افراد رااز اهدافشان دور می کند؟
مریم مبارکی در پاسخ به این سوال گفت: “اتفاقا من اعتقاد دارم یک رابطه یاازدواج درست می تواند رشد دهنده هم باشد حتی برای رسیدن به اهداف شخصی! این موارد بستگی به شما دارد چقدر اهل رشد و تغییر هستین.”
راه های ارتباطی
- اینستاگرام : maryammobaraki.ir
- تلگرام: maryam_mobaraki
- آدرس سایت: maryammobaraki.com
- ایمیل:
- شماره تماس مریم مبارکی:
- آدرس دفتر: تهران، پاسداران، خیابان فخری زاده
ثبت بیوگرافی در گوگل
آیا می خواهید هرکسی نام شما را در اینترنت جستجو کرد، عکس ها و اطلاعات شخصی شما را ببیند؟ کافیست وارد لینک زیر شوید و فرم مربوطه را پر نمایید تا بیوگرافی تان در گوگل ثبت شود.