حسین اقبالی نسب کیست؟ ویکی پدیا
زندگینامه دکتر اقبالی نسب سایکولوژیست
حسین اقبالی نسب در 14مین روز از اسفند ماه سال 1355 در یک خانوده پرجمعیت، در تهران دیده به جهان گشود. او در مورد دوران کودکی خود چنین توضیح می دهد: “من از همان ابتدا شخصیت دو گانه ای داشتم، به گونه ای که بعضی روزها کودکی خوب، آرام و ساپورتی بود و در کارهای خانه به خانواده کمک می کردم اما بعضی مواقع هم شر بودم و به شیطنت روی می آوردم”
شیطنت های دوران کودکی حسین از زبان خودش
در 5 سالگی مادرم یک شمشیر پلاستیکی برایم خریده بود؛ دقیقا یادم هست که در آن برهه هر کسی شمشیر به دست داشت، احساس قوی بودن برایش دست می داد. انگار کسی جلو دارش نیست! یک روز بالای پشت بام خانه مان که در نزدیکی میدان راه آهن، پادگان نیروی هوایی (پادگان قلعه مرغی) بود، رفتم و شمشیر را از غلافش بیرون کشیدم و گفتم خدایا کجایی که می خواهم با تو بجنگم. یعنی در کل این کائنات تنها کسی که گفتم می خواهم با تو بجنگم و بقیه را اصلاً حساب نکردم، خدا بود!
از همان اول کودکی احساس اعتماد به نفس و قدرت طلبی در وجودم بود. همینطور که شمشیرم را با دستم روی هوا تکان می دادم که خدا کجایی بیا تا من به حسابت برسم، این چه وضع زندگی است! آنموقع هم هلیکوپترهای دو ملخه در آسمان یک دوری می زدند و دوباره بر روی فرودگاه قلعه مرغی فرود می آمدند که ناگهان یک هلیکوپتر ملخی با ارتفاع خیلی کم به سمتم آمد و من احساس کردم خداست که با دو شمشیر می آید.
همینکه روی پشت بام عقب عقب می رفتم و شمشیر را تکان می دادم، ناگهان یک لحظه در هوا چرخ زدم و در خیابان به زمین افتادم و زانوی راستم به فکم خورد و از جایش در رفت و دندان هایم شکست و 2- 3 تا از دندان هایم از زیر چانه ام بیرون آمدند. خلاصه خدا درس خیلی خوبی به من داد که دیگر با او نجنگم؛ راستش را بخواهید من درس بزرگ زندگی ام را در 5 سالگی گرفتم
خاطرات دوران مدرسه و تحصیلات حسین اقبالی نسب
حسین اقبالی نسب مردی که صدای او از دوران دبستان طنین انداز شد و مسیر زندگی او را به کلی تغییر داد. استعداد درخشان او در آواز و خواندن، توسط معلم سوم دبستانش کشف شد و این سرآغاز مسیری پرفراز و نشیب اما پربار در عرصه موسیقی برای او بود.
حسین که در آن زمان تنها 9 سال داشت، به عنوان تک خوان گروه سرود مدرسه انتخاب شد و از همان جا بود که جرقه عشق به موسیقی در او شعله ور شد. اعتماد به نفسی که از این طریق به دست آورد، او را در ادامه مسیر مصمم تر کرد و تا به امروز که نام او در میان خوانندگان مطرح کشور می درخشد، این عشق و پشتکار را همراه خود داشته است.
حسین در طول دوران تحصیل و پس از آن افتخارات بسیاری را کسب کرده است. او 2 بار مقام اول مسابقات تلاوت قرآن در سطح کشور را از آن خود کرده و در زمینه آواز سنتی ایرانی نیز به صورت حرفه ای فعالیت می کند. حتی افتخار شاگردی اساتید برجسته این عرصه را نیز داشته است.
شاگرد اولی و شیطنت های دوست داشتنی
در کنار این استعداد و تلاش های بی وقفه، حسین دوران تحصیل پرماجرا و خاطره انگیزی را نیز پشت سر گذاشته است. او که در تمام مقاطع تحصیلی، از دبستان تا دانشگاه، به عنوان شاگرد اول شناخته می شد، شیطنت های خاص خود را نیز داشت.
حسین در خاطره ای از دوران راهنمایی خود تعریف می کند: “در آن سن و سال که شیطنتمان در اوج بود، برای اذیت کردن همکلاسی ها، کاغذ را مچاله می کردیم و در دهانمان خیس می کردیم تا جمع شود و بعد آن را به صورت گلوله درآورده به سمت هم پرتاب می کردیم. یک روز که مشغول این کار بودیم، ناگهان معلم وارد کلاس شد. بچه ها به من گفتند که اگر جرأت داری، این گلوله کاغذی را به سمت معلم پرتاب کن! من که در ردیف آخر کلاس نشسته بودم، با نشانه گیری دقیق، گلوله را به سمت معلم پرتاب کردم که درست به پشت سر ایشان خورد! می دانستم که حتماً درد داشته! معلم بعد از کلی فحش دادن، از بچه ها پرسید که کار چه کسی بود؟ اما هیچ کس به خاطر رفاقت با من، چیزی نگفت. معلم عصبانی به دفتر رفت و با خط کش فلزی برگشت تا همه ما را تنبیه کند.
او تک تک بچه ها را با خط کش تنبیه کرد تا نوبت به من رسید. اما در کمال تعجب گفت: “نه، تو شاگرد اول کلاسی و مطمئنم که این کار را انجام نداده ای!” به این ترتیب، تمام بچه ها به خاطر کاری که من کرده بودم، تنبیه شدند، به جز من… البته دوستانم بعد از کلاس حسابی از خجالت من درآوردند!”
علاقه مندی حسین به حوزه ورزش
حسین اقبالی نسب ورزشکاری با ارادهای پولادین، مسیر زندگی پرفراز و نشیبی را طی کرده است. او که از دوران کودکی به ورزش علاقه داشت، در ابتدا به ژیمناستیک روی آورد و در این رشته تا سطوح بالایی پیشرفت کرد. اما سرنوشت چیز دیگری برای او رقم زده بود.
اقبالی نسب در ادامه مسیر ورزشی خود، به دلیل علاقه برادرش به تکواندو، به این رشته رزمی روی آورد. آمادگی جسمانی او از دوران ژیمناستیک، به او کمک کرد تا به سرعت در تکواندو نیز صاحب نام شود. اما این پایان ماجرا نبود. در سن 20 سالگی اتفاقی ناگوار و غیر منتظره زندگی حسین را دگرگون کرد. این اتفاق نقطه عطفی در زندگی او به وجود آورد و مسیر زندگیاش را به طور کلی تغییر داد.
قبولی در رشته مخابرات هواپیمایی
حسین در همان برهه که تقریباً 20 ساله بود، علاوه بر اینکه خط بسیار زیبایی داشت، در مسابقات تلاوت قرآن کریم مقام کسب کرده و حتی در زبان انگلیسی تا سطح تافل (TOEFL) پیش رفته بود. به گفته خود حسین، او در هر زمینه ای که پا می گذاشت، رتبه های اول را به خود اختصاص می داد و تنها آرزویش این بود که درسش را به سرانجام خوب برساند.
رشته تحصیلی حسین ریاضی فیزیک بود و می خواست خلبان شود! بعد از آزمون کنکور، رتبه علمی او به گونه ای شد که در رشته مخابرات هواپیمایی دانشکده تکنولوژی هواپیمایی کشور قبولی گرفت. از آنجایی که فکر می کرد این رشته با رشته ای که دوست دارد مرتبط است، تصمیم گرفت به تحصیل ادامه بدهد اما بعد از دو ترم متوجه شد که رشته ای که تحصیل می کند با اینکه با پرواز و هواپیما مرتبط است ولی هیچ کار خلبانی در آن نیست و به همین خاطر انصراف داد!
خاطرات سربازی و حادثه ناگواری که کل مسیرش را تغییر داد!
حسین اقبالی نسب بعد از اینکه از دانشگاه انصراف داد، به سربازی رفت و 14 ماه خدمت کرد. او در دورانی که سرباز بود شبانه روز درس می خواند، تا اینکه با رتبه بسیار عالی در خلبانی قبول شد. یک هفته بعد از قبولی در دانشگاه می خواست کارهای ترخیص خدمتش را انجام دهد و برای ثبت نام به رشته مورد علاقه اش برود اما حادثه ناگواری برایش رخ داد: تصادف! این حادثه مسیر زندگی او را به کل تغییر داد و باعث شد که تنها خواسته اش این باشد که سالم بماند و به زندگی ادامه دهد!
زیرا در اثر تصادف کل بدنش داغون شده و سپس به شدت عفونت کرده بود؛ به طوری که پوست پای راستش را کندند و روی پوست پای چپ او پیوند زدند. حسین یک فرآیند 3 ساله درگیر جراحی و عمل گردید. این موضوع باعث شد از فضای ریاضی فیزیک و خلبان شدن دور شود چون نیاز به درمان های سنگین داشت و کاری از دست دکترهای ایران هم بر نمی آمد. علارغم اینکه 9 مورد جراحی در ایران کرده بود اما کار به جایی رسید که خواستند پای او را قطع کنند! سرانجام او برای درمان به آلمان و سپس به سوئد رفت و جالب اینجاست که دخترش هم در آنجا به دنیا آمد.
کتابی که زندگی دوباره به حسین بخشید!
حسین درمورد قوت قلبش در روز های سختی که تجربه کرده است، می گوید: “در سوئد با خواندن دو کتاب از اندرو متیوس (Andrew Matthews) به نام های راز شاد زیستن و آخرین راز شاد زیستن به زندگی ام برگشتم و به قدرت علوم روانشناسی و قدرت ذهنی در ترمیم ساختارهای بدنی انسان پی بردم. دیدم که چقدر با این آگاهی، بدنم قوی تر شد و دیگر عفونت نداشتم؛ گویی میل به زندگی در من احیاء شد و تصمیم گرفتم موضوعات همین کتابی که در بهبود اوضاع حالم کمکم کرده بود را در فضای آکادمیک، درسش را بخوانم.
بعد از آن وارد رشته روانشناسی در دانشگاه علامه طباطبایی تهران شدم و این رشته را تا مرحله تخصص ادامه دادم که هم اکنون به عنوان متخصص روانشناسی، مدرس موفقیت و توسعه فردی و همچنین لایف کوچ (یکی از انواع کوچینگ) شناخته می شوم و به عنوان سخنران بین المللی در حوزه موفقیت در آمریکا، ایتالیا و عمان فعالیت دارم”
حسین بعد از علاقه مندی به روانشناسی ترجیح اش این بود که به صورت آکادمیک این موضوع را دنبال کند. او ترم 4 کارشناسی بود (بدون مدرک لیسانس) که وارد بازار کار شد. نقطه عطفش در موفقیت، زمانی بود که فهمید ما می توانیم از ظرفیت های علمی و مهارتی خودمان، به نتایج خوبی برسیم، بدون اینکه مدرکی تحصیلی مرتبط داشته باشیم اما خوب است که علم مورد علاقه را هم به صورت تجربی و هم به صورت آکادمیک یاد بگیریم و از ریشه با آن آشنا شویم. او با توجه به تجربیات و باورهایی که در خود می دید، تصمیم گرفت در فرهنگ سراهای مختلف تهران خودش را پرزنت کند تا بتواند اطلاعات ارزشمند خود را در اختیار افراد علاقمند قرار دهد.
آغاز سخنرانی دکتر حسین اقبالی، درمانگر بیماری های روان تنی
اقبالی نسب در دورانی که دانشجوی ترم چهار کارشناسی بود، با جسارتی مثالزدنی به فرهنگسرا رفت و خواستار برگزاری کارگاه مهارتهای زندگی شد. مسئولین فرهنگسرا که تا به حال با چنین فرد جوان و کمتجربهای روبرو نشده بودند، در ابتدا به او اعتماد نکردند. اما اقبالی نسب با اعتماد به نفس و دانش خود، آنها را متقاعد کرد که فرصتی به او بدهند.
او در اولین فرصتی که به دست آورد، در مقابل جمعی از مخاطبان سخنرانی کرد و با داستان زندگی خود و تجربیاتش، آنها را تحت تاثیر قرار داد. او به خوبی میدانست که برای جلب توجه مخاطبان و انتقال مفاهیم، باید از تمام توان و مهارت خود استفاده کند.
حسین با استقبال چشمگیری که از سوی مخاطبان دریافت کرد، انگیزه مضاعفی برای ادامه کار پیدا کرد. او به سخنرانی در فرهنگسراهای مختلف ادامه داد و به تدریج به شهرت رسید. در نهایت، تلاشها و پشتکار او به ثمر نشست و او به عنوان یکی از برجستهترین سخنرانان و مدرسان مهارتهای زندگی در ایران شناخته شد.
قدرت سخنرانی و انتقال مفاهیم از نظر دکتر اقبالی نسب
حسین اقبالی نسب در مورد اصول سخنرانی و تسلط به آن، اینگونه توضیح می دهد: “استاد ژان بقوسیان همیشه تأکید دارند مدرس مرجع باشید! مدرس مرجع کسی است که در حوزه کاری خود، مهارت و دانشش به قدری به روز باشد که سایر مدرسین و متخصصین آن حوزه، به این فرد مراجعه کنند.
این اصل بسیاری مهمی است که متأسفانه در حال حاضر در صنعت سخنرانی و آموزش، اصلاً به آن توجهی نمی شود و اکثر افراد فکر می کنند که با بازتولید یکسری محتواهای دمده و آپدیت نشده می توانند موفق شوند، در حالی که چنین نیست. یک مدرس باید دائماً خودش را آپدیت و به روز نگه دارد و در سطح مهارت در بالاترین نقطه قرار بگیرد.
در کنار مهارت دومین اصل مهم برای رشد و پیشرفت در صنعت آموزش، شخصیت است. از نظر حسین اقبالی نسب توضیح می دهد که وقتی می گویند فلانی پزشک است، این یعنی ایشان مهارت و دانش پزشکی یا مهندسی را دارد. افراد در مهارت می توانند با همدیگر متفاوت باشند اما اگر بخواهند موفق باشند بایستی در شخصیت یک گام بالاتر از بقیه باشند.
نکته مهمی که باید به شما بگویم این است که همه افراد موفق دارای عادت هایی مشابه به هم هستند که در کتاب هفت عادت مردمان مؤثر (The 7 Habits of Highly Effective People) اثر استفان کاوی (Stephen Covey) به آنها اشاره شده است. به عبارت دیگر همه افرادی که در مهارت های مختلف با هم تفاوت دارند بایستی در یک شخصیت، به یکسری اشتراک ها و عادت ها و رفتارهای مشترکی برسند تا اینکه بتوانند موفق باشند.”
-
مهم نیست مهندس، تاجر، پزشک، مدرس و… باشید، مهم این است که این 7 عادت را در شخصیت خود بگنجانید:
- عامل باشید.
- از پایان آغاز کنید.
- به اولینها بپردازید.
- برد-برد فکر کنید.
- متوجه شوید و سپس دیگران را متوجه کنید.
- همافزایی داشته باشید. (استفاده از قدرت جمعی)
- اره را تیز کنید.
شروع فعالیت حرفه ای حسین اقبالی نسب از زبان خودش
حسین اقبالی نسب در اینباره می گوید: “هر شخصی با هر مهارتی که دارد (هر تخصصی داشته باشد) باید شخصیت یک فروشنده را داشته باشد و بتواند کار فروش انجام دهد. یکی از کارهایی که من انجام می دهم لایف کوچینگ است؛ به عنوان مثال یک پزشک را کوچ می کنم و بعد از 5 یا 6 ماه درآمد ماهیانه اش از 3 میلیون تومان به روزی 20 – 30 میلیون تومان می رشد. ما به او مهارت پزشکی یاد نداده ایم، بلکه روی شخصیتش به عنوان فروشنده دانش، علم و خدمات کار کرده ایم.
واقعیت این است که شما خدمات پزشکی ارائه می دهید اما فروش آن را بلد نیستید، اینجاست که باید مارکتینگ یاد بگیرید که از سه لایه تشکیل شده است و به شما کمک می کند تا مهارت تان را به درآمد تبدیل کنید:
- پرسونال برندینگ (Personal branding): یعنی برندسازی شخصی
- بازاریابی (Marketing): یعنی چگونه و از چه ابزاری، افراد را از محصولات خود آگاه سازید
- تبدیل (Conversion): یعنی مخاطبینی را که پیدا کرده اید را چگونه به ارزشی به نام درآمد تبدیل کنید.
عده ای از همکاران ما به دلیلن داشتن شخصیت فروشندگی، سرخورده می شوند و از اینکه جلو دوربین بیایند و راجع به خودشان با مردم حرف بزنند و رابطه صمیمی ایجاد کنند، خجالت می کشند که در واقع این نشان دهنده ضعف شخصیتی آنها است. اصطلاحی وجود دارد که می گوییم: یک معلم خوب، یک فروشنده خوب نیز است.
از نظر حسین اقبالی نسب قوی ترین فروشندگان، پیامبران الهی بودند که توانستند بهشتی را که هنوز کسی آن را ندیده است، به خیلی ها بفروشند! از این رو به همکاران و دوستان توصیه می کنم که دو اتفاق در شخصیت شان بیفتد تا به یک برتری و موفقیت برسند و آن هم این است که مهارت و شخصیت یک فروشنده را در خود ایجاد کنند.
حسین اقبالی نسب می گوید: «اگر به گذشته برگردم، بیشتر می جنگیدم، به خوبی درس می خواندم، تلاش بیشتری می کردم و تا سن 20 سالگی تمام کارهایی را که انجام داده ام را دوباره انجام می دادم اما هیچوقت نمی خواهم زجری که در تصادف کشیدم، تکرار شود!
در رشته علمی خودم روانشناسی، آگاهی و اطلاعاتم را بیشتر از این گسترده تر می کردم (احساس می کنم در حوزه تخصصی ام کم کاری کرده ام)؛ درست است که امروزه جزو معروف ترین ها هستم اما دوست دارم در سطح بین المللی حرفی برای گفتن داشته باشم»
دکتر اقبالی نسب مدرس هوش معنوی، هم اکنون بر روی فضای آموزش و ساختن سازمان آموزشی خودش تمرکز کرده و به عنوان تارگت خود، می خواهد تدریس را در فضای بین المللی به زبان انگلیسی انجام بدهد تا در سرتاسر دنیا بتواند به افراد بیشتری کمک کند.
او تنها شخصی بود که در خاومیانه کتابی تحت عنوان “واکسن ذهنی کرونا” نوشت و در آن به تکنیک های ذهنی برای افزایش سیستم ایمنی بدن اشاره کرد. این کتاب به زبان عربی ترجمه شده و در حال ترجمه به زبان انگلیسی است. تاکنون بیش از 10 هزار نسخه الکترونیکی از این کتاب به جامعه پزشکی اهدا شده و می توان گفت که باعث حال خوب خیلی از افراد که درگیر این بیماری بوده اند، شده است.
تجربیات و سوابق کاری دکتر اقبالی نسب
- روان شناس و درمان گر بیماریهای روان تنی
- عضو رسمی و دارای پروانه مشاوره و روان درمانی از سازمان نظام روان شناسی و مشاوره کشور
- بنیان گذار رویکرد روان درمانی امنیت یافتگی
- پایهگذار SLS سبک زندگی هوشمندانه در کشور
- پایه گذار معنویت سازمانی در ایران
- پایه گذار روان درمانی ویژه آرایش گران
- برگزاری بالغ بر پانصد همایش و سخنرانی در داخل و خارج از کشور
- نویسنده کتاب تحول بنیادین و کتاب هر آنچه که شما اسم بگذاريد!
دوره های استاد اقبالی نسب عضو نظام روانشناسی ایران
- دوره جامع طب ذهن بدن
- تور شمس باش (سفر معنوی قونیه)
- ناگفته های شب قدر
- دوره یک ساله آفرینش حال خوب
- دوره شفاء
- خودکاوی (روان تحلیلی خود)
- قوانین معنوی موفقیت
- دوره هوش معنوی
- دوره مراقبه و پاکسازی پیشرفته
- دوره جامع ماورایی شدن (مراقبه و پاکسازی)
راه های ارتباطی
- اینستاگرام: hoseineghbalinasab
- تلگرام: ravanshenasesabzz
- سایت: eghbalinasab.com
- آدرس مطب: تهران – بلوار كشاورز – پشت بيمارستان پارس – خیابان رستاک – پلاک ١١ – ساختمان پزشكان ٢٤ – واحد ٤
- شماره تماس و موبایل دکتر اقبالی نسب: 09356857270 – 02188995904
ثبت بیوگرافی در گوگل
آیا می خواهید هرکسی نام شما را در اینترنت جستجو کرد، عکس ها و اطلاعات شخصی شما را ببیند؟ کافیست وارد لینک زیر شوید و فرم مربوطه را پر نمایید تا بیوگرافی تان در گوگل ثبت شود.